ایران روانشناس

مطالب به روز در حوزه روانشناسی و توسعه فردی

ایران روانشناس

مطالب به روز در حوزه روانشناسی و توسعه فردی

در این وبلاگ سعی داریم اطلاعات به روز وکاربردی در حوزه های توسعه مهارت های فردی و روانشناسی کاربردی را خدمت شما ارائه کنیم
با ما همراه باشید

کلمات کلیدی

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اختلال شخصیتی وابسته (DPD) با نیاز دیرینه ای که فرد باید در زندگی خود تحت مراقبت دیگران داشته باشد ، مشخص می شود ، خصوصاً افرادی خاص که آنها را مهمترین آنها قلمداد کرده است. برخی افراد ، افراد مبتلا به این اختلال را به نظر می رسند "چسبناک" توصیف می کنند ، زیرا در رها کردن دیگران مشکل دارند.

به نظر می رسد این مشکل نتیجه ترس از ترک یا جدایی طولانی از دیگران باشد. شخصی که دارای اختلال شخصیت وابسته است ، معتقد است که آنها نمی توانند بدون افراد دیگری در زندگی خود زندگی کنند (مانند یک شریک عاشقانه یا یک دوست خاص یا یک عضو خانواده). این امر باعث می شود فرد به رفتارهای وابسته و مطیعی بپردازد که به منظور ایجاد رفتارهای مراقبتی در دیگران طراحی شده است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته غالباً از توانایی ها و مهارت های خود شک دارند و به طور کلی خود را برای دیگران بی ارزش یا کم ارزش می دانند. آنها غالباً عزت نفس ضعیف دارند و به خود یا دانش خود ایمان کمی دارند. هر وقت انتقاد یا مخالفت سازنده ارائه می شود ، صرفاً به عنوان اثبات بی فایده بودن آنها تلقی می شود. آنها بندرت می خواهند نقش یا مسئولیت های رهبری زیادی را به عهده بگیرند. تصمیم گیری ممکن است برای شخص مبتلا به اختلال شخصیت وابسته دشوار باشد ، و ممکن است تعامل های اجتماعی خود را با دیگران محدود کند فقط به معدود افرادی که به آنها بیشتر وابسته است. افراد مبتلا به این اختلال وقتی که در کنار فردی نیستند که از آنها حمایت کند ، تصمیم گیری می کنند و به طور کلی از آنها مراقبت می کنند ، اضطراب و ناامن هستند.

مانند همه اختلالات شخصیتی ، تشخیص بیماری اختلال شخصیت وابسته فقط توسط یک متخصص بهداشت روان آموزش دیده ، مانند یک روانشناس یا روانپزشک انجام می شود.

ابعاد وابستگی وابستگی اصطلاحی است که به طور گسترده در ادبیات روانپزشکی استفاده می شود. از نظر DPD ، مفید است که به دلیل وابستگی به سه بعد مرتبط فکر کنید:     اعتماد به نفس دیگران و اضطراب جدایی وقتی فرد به آن افراد دیگر دسترسی نداشته باشد. این ممکن است در برخی افراد چنان قوی باشد که حتی اگر با آنها بدرفتاری شوند برای جلوگیری از احساس ترک یا تنهایی ، دوست دارند در یک رابطه بمانند. آنها همچنین ممکن است رفتاری نادرستانه داشته باشند تا اطمینان حاصل کنند که شریک زندگی آنها را ترک نخواهد کرد.     عدم اعتماد به نفس در موقعیت های اجتماعی. این شامل رفتار مطیع و تمایل به توافق با دیگران حتی در صورت نادرست بودن آنها می شود. آنها معمولاً در مورد صحبت یا ادعا تردید قابل توجهی دارند.     اجتناب از استقلال ، که با جستجوی راهنمایی و هدایت از سوی دیگران مشخص می شود ، حتی اگر مخفیانه آرزوی استقلال بیشتری داشته باشند. با این وجود ، برخی از افراد مبتلا به DPD اگر معتقد باشند که رابطه با چهره مهمی قابل توجه است ، تهدیدآمیز یا حتی پرخاشگرانه می شوند.

دو مورد از اعتقادات رایج اصلی در افراد مبتلا به این اختلال عبارتند از: "من ناتوانم" و "دیگران باید از من مراقبت کنند". دلایل اختلال شخصیت وابسته دلایل اختلال شخصیت وابسته (DPD) اساساً ناشناخته است. با این حال ، متخصصان بهداشت روان تعدادی فرضیه را مطرح کرده اند. به نظر می رسد افراد مبتلا به DPD دارای خلوص بیولوژیکی ، ذاتی هستند که گاهی اوقات به عنوان جلوگیری از آسیب از آن یاد می شود ، که این امر با تمایل به نگرانی از نتیجه انواع شرایطی که بسیاری دیگر از آن را تصدیق می کنند ، مشخص می شود. یک چشم انداز بدبین نیز در بروز این اختلال نقش دارد. حتی وقتی رابطه ای با چهره سرپرستی برقرار شود ، افراد دارای این خلق و خوی ممکن است احساس تنش کنند و هر لحظه ممکن است از هم پاشیده شود.

تحقیقات نشان داده است که بین رفتارهای وابسته در افراد جوان 6 تا 7 ساله و تداوم آن در بزرگسالی ، همبستگی بالایی وجود دارد. محققان گرایشی را در خانواده های افراد مبتلا به DPD برای نظارت بیش از حد بر فرزندان خود و دلسرد کردن استقلال آنها ذکر کرده اند. برخی از مبتلایان به DPD که تحت معالجه قرار گرفته اند انتظار دارند که در صورت تصمیم گیری مستقل از انتقاد انتقاد کنند و این نشان می دهند که انتظاراتی را که با اعضای خانواده دارند دارند در حال تکرار هستند. در حالی که علت DPD ناشناخته است ، بهترین نظریه این است که مبتلایان به این اختلال تمایل بیولوژیکی ذاتی به اضطراب و انتظارات بدبینانه دارند و این امر تحت تأثیر محیطی است که ممکن است اعتماد به نفس دیگران را ترغیب کند و نسبت به تفکر و رفتار مستقل احتیاط کند. دوره DPD در طول زندگی یک فرد به دلیل عدم تحقیق عمدتاً ناشناخته است. همچنین ، بسیاری از مبتلایان به این اختلال هرگز به دنبال معالجه درمانی نیستند زیرا شرایط شغلی و شرکایی پیدا می کنند که از آنها مراقبت کنند و از پریشانی بیش از حد جلوگیری می کنند.

درمان اختلال شخصیت وابسته درمان اختلال شخصیت وابسته به طور معمول شامل روان درمانی طولانی مدت با درمانی است که در معالجه این نوع اختلال شخصیت تجربه دارد. داروها همچنین ممکن است برای کمک به علائم نگران کننده و ناتوان کننده خاص تجویز شوند.

منبع

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

دیشب که مسواکِ قبل خوابتان را میزدید، دقیقا وقتی مسواک را برداشتید چه کاری انجام دادید؟ آیا نیاز داشتید روی رفتارِ خود، کنترل داشته باشید تا این عمل را انجام دهید؟ آیا هر لحظه حواستان بود که مسواک را بجای دهان، درون چشمتان فرو نکنید؟نقش عادت ها در زندگی ما به اندازه‌ای است که اگر این نقش را فراموش کنیم، نباید امیدی به سایر تلاشهایمان داشته باشیم. خوب که دقت کنیم متوجه خواهیم شد که در واقع زندگی ما حاصل‌ جمع عادت های ماست. اما وقتی از عادت حرف میزنیم، از چه می‌گوییم؟

یک موضوعی که در بین مقالات به وضوح خوانده می شود این است که " عادت های بد را چگونه ترک کنیم؟ " . با توجه به اهمیت این موضوع در این مقاله به صورت دقیق به این موضوع اشاره کرده ایم و البته یک ویدیو 5 دقیقه ای حول این محور تقدیمتان میکنیم.

توجه: مطالعه این مقاله حدود 19 دقیقه با دیدن ویدیو زمان می برد.2 مورد رو دوست دارم همین اول مقاله به شما بگم.1-اگر این نمیخوای این زمان بذاری به نظرم همین الان صفحه رو ببیندید چون تو که نمیتونی این زمان رو بذاری احتما هیچ موقع عادت هاتم ترک نمیکنی.2-یک ویدیو سورپرایزی در دل مقاله هست که تا حالا هیچ جا قرار نگرفته.

ترک عادت های بد

 

 

طبق روال عادی کاری یکشنبه ها که مراجعین جدید را پذیرا می شوم.امروز پذیرای یک مراجع جدید به نام شایان 27 ساله ،وزنه بردار تیم ملی وباشکایت اصلی ریزه خواری هستم.

-حدود 2سال تمام برای شرکت درمسابقات جهانی که در پیش داریم تلاش شبانه روزی کرده ام.برای قهرمانی هرکاری تونستم کردم و برای هدفم دارم میجنگم. علاوه بر تمارین حرفه ای خودم به شدت مشغول بدن سازی هستم تا در رده بندی وزنی که به زودی انجام خواهد شد دچارمشکل نشوم . ولی مشکل من اینجاست که هرشب ساعت 2تا3 ازخواب بیدارمی شوم و حتما باید یه خوراکی مثل بیسکویت،شکلات یا چیپس بخورم.و پس از خوردن اون به شدت دچار عذاب وجدان می شوم و استرس وزنم رو می گیرم. همین الان یک کیلو اضافه وزن دارم و باتوجه به زمان کمی که دارم به شدت استرس دارم که وزنم بالاتر نرود.

درشرح حال شایان مشکل ناخن جوی در کودک نیز دیده می شود .با رد همه احتمالات قلبی ازجمله کمبود برخی ویتامین ها می توان گفت مشکل شایان یک بیماری یا اختلال نیست مشکل وی داشتن عادت بد است.
قبل از این که درد شایان به یک نتیجه کلی ودادن راهکار برای ترک عادت ریزه خواریش بهتر است این سوال را پاسخ دهیم :اصولا به عادت نیازمندیم یاخیر ؟ چه عادت هایی مفید وچه عادت هایی مضرند؟راه های ترک عادت چیست ؟برای پاسخ به این سوالها با ما همراه باشید 

چگونه عادات بد را ترک کنیم

 

عادت چیست؟

عادت در فرهنگ فارسی عمید به خوی یا کاری که انسان به آن خوی بگیرد وسروقت یعنی انجام دهد،خوی تعبیرشده است.
ابن سینا آن را تکرار زیاد یک عمل در زمان های نزدیک به هم که دردرازا ادامه می یابد توصیف کرده است.
از دید روانشناسان معاصر عادت به این شکل تعریف می شود(الگوی رفتاری تکرار شونده یا نوعی مسئله ی فیزیولوژیکی که خود را در قالب یک نظم به نمایش می گذارد وقدرت عملکرد را بالامی برد)

اهمیت عادت ها را می توان از اثری که به موفقیت ها و شکست ها می گذارند توجه شد.

 

اهمیت نقش عادت در موفقیت ها و شکست ها

سیگارکشیدن را درنظر بگیرید،ممکن است بعد از غذا شما یک سیگار بکشید و ضرری را که بر بدنتان وارد می آورد را حتی برای یک لحظه هم تصور نکنید .شاید به نظر یک سیگار در تمام عمرتان خیلی ضرر نداشته باشد،ولی اینکه طبق عادت هرروز بعد از غذا یک سیگار بکشید،درنهایت خواهید دید که تنها بعد از غذا نیست که سیگار می کید ، بلکه قبل از رفتن به سرکار ،بعداز کار،زمان نهار،قبل از خواب و ...نیز سیگار می کشید.
ذات عادت این است که گسترش پیدا می کند . ذهن تمایل به ایجاد راه های عصبی دارد تا زندگی شمارا اتوماتیک وار هدایت کند. اگرذهن شما فکر کند چیزی باعث خوشایندیش است ، شما را به آن سمت هدایت می کند . 
زمانی که عادت بدی این خوشایند را در انسان ایجاد کند ، مغز آنقدر آن عادت بد را گسترش می دهد تا به همه جوانب زندگی فرد مسلط شود.

 

نحوه شکل گیری عادت در ما

برخی عادت های بنیادی وجود دارند که برای موفقیت در زندگی ضروری هستند اما مواردی نیز وجود دارند که اکتسابی هستند و از آن جمله می توان به زمینه های سلامت و تندرستی ، مالی ، روابط، کار، مهارت های مدیریت زمان و هدفگذاری اشاره نمود.
در واقع هسته ی تشکیل دهنده عادت های موفقیت آمیز،عادت ایجاد خود عادت است .
همه ی ما مجموعه ای از عادت ها هستیم که بدون اطلاع مان هرروز با کمی تلاش شکل می گیرند.مثلا اگرهرروز حدود ساعت 3 بعد از ظهر شکلات بخوریم،این عادت فعالیت به یک عادت تبدیل می شود.
به همان اندازه که از  بین بردن عادت های بد دشوار است،ایجاد عادت ساده است.کافی است روزانه 5تا 10 دقیقه از وقتتان را به عادت ایجاد عادت اختصاص دهید.

 

فرآیند ایجاد عادت جدید

عادت های خوب به سختی ایجاد می شوند اما عادت های بدی که سال ها با شما بوده اند خیلی سخت تر از بین می روند. 
هرچند که از بین بردن آن غیرممکن نیست.
سوال این است که چگونه یک عادت در ذهن ایجاد می شود؟ عادت ها سیرصعودی دارند. در آغاز کوچک هستند سپس رشد می یابند.به گره های یک طناب دقت کنید یک قسمت از طناب می تواند از هزاران گره تشکیل یافته باشد. برای لحظاتی این گره هارا تصورکنید.آن قدر قوی هستند که بتوانند حتی در طوفان های بزرگ یک کشتی را کنار اسکله نگه دارند.
عادت ها نیز مانند این گره ها قوی هستند.گاهی آن قدر قوی هستند که از بین نمی روند و یا بعد از مدتی که آنهارا از بین بردید برمی گردند.چرا از بین بردن عادت های بد تقریبا غیرممکن وایجاد عادت های خوب سخت است؟
دوباره به ضخامت همان گره فکرکنید.به زمانی فکر کنید که هیچ عادت بد یا خوبی ندارید.عادت شما اولین کاری می شود که انجام می دهید،گویی اولین گره شماست.کاری که برای اولین بار انجام می دهید،فضای زیادی از ذهنتان را اشغال می کند.برای مثال اولین باری که به باشگاه یا مدرسه می روید به هوشیاری ذهنتان نیاز دارید . ذهن باید هوشیار باشد زیرا به آن کار عادت ندارد.زمانی که فردی برای اولین بار سیگار می کشد در حالی که ذهنش از آن آگاهی ندارد،اولین ریشه های عادت در آن دوانده می شود. عادت محصول راه های عصبی است که به مرور زمان مانند گره ها، یکی پس از دیگری تشکیل می شود و نهایتا عادتی را تشکیل می دهند که تقریبا از بین بردنش را محال می کند و این دلیل سخت بودن ایجاد عادت های منفی است.
    

آیا می توان عادت های بد را از بین برد؟ چگونه می توان عادت های بد را ترک کرد؟

درست است که عادت های بد مانند آن گره های طناب قوی هستند اما با هوشیاری و مداومت روزانه می توان آنها را از بین برد. انسان آنقدر مبتلا به عادت است که حتی اگر بتواند برای مدتی از عادت های بد دور بماند بازهم به سمت آن ها کشیده می شود.از آن جایی که عادت ها در طول سال ها شکل گرفته اند،با هوشیاری و عملکرد مثبت به مدت 4تا6 ماه می توان یک مورد بد را از بین برد .به نظر زمان زیادی است. اما اگر بتوانید از پس این زمان بربیایید حتما می توانید عادت را برای همیشه پشت سرتان بگذارید.برای این کار باید هرروز مقداری از عادت بد گذشته تان را کنار گذاشته و رفتار خوبی را جایگزین آن کنید.برای مثال اگر هر روز ساعت 3 بعد از ظهر شکلات میخورید ، ازاین به بعد در همان ساعت به جای شکلات از تنقلات سالم استفاده کنید .  در این جا یک تصمیم درست هوشیارانه گرفته اید .

 

عادت بد

استفاده از تکنیک P.A.R.A برای این که عادت های بد را چگونه ترک کنیم؟ 

P.A.R.A مخفف برنامه ریزی ،شناخت یا آگاهی ،دلیل وعمل است.هرکس که به آن عمل کند می تواند هر عادت بدی را ترک و عادت های خوبی را برای خود ایجاد کند.
قدم اول:برنامه ریزی عادت:اولین قدم برنامه ریزی است . عادت بدی که می خواهید از بین ببرید و عادت خوبی که می خواهید ایجاد کنید چیست؟ روی کاغذ بنویسید.اگه عادت بد شما هدردادن پولتان است ،آن را روی کاغذ بنویسید و برایش برنامه ریزی کنید. زیرا بدون برنامه ریزی به همان عادت سابق برمی گردید.
چگونه برنامه ریزی کنید؟بعد از شناخت عادت،باید بخشی از روزتان را به آن اختصاص دهید.برای شروع 5 دیقه کافی است.شاید بگویید با 5 دیقه می توان عادتی را ترک یا ایجاد کرد؟بله زیرا همه عادتهایی که الان دارید،چه بد چه خوب،از یک جا شروع شده اند و کم کم گسترده شده اند ،مثال طناب را به خاطر آورید ،از یک گره شروع کنید ،از 5 دقیقه.
برای مثال اگر عادت بد شما این است که بعد از کار به سمت رستوران های فست فود بروید،این بار مسیرتان را تغییر دهید.بهتر است 3مسیر متفاوت مشخص کنیدکه هیچ کدام از جلوی فست فود نگذرند .اگر فکر می کنید در راه گرسنه می شوید،از قبل میوه یا آجیل همراه خود داشته باشید .تنها 5 دقیقه از وقت شما را می گیرد . 

قدم دوم : آگاهی از عادت

عادت ها رفتارهای تکراری ناخودآگانه ای هستند که به مرور زمان روتین و عادی می شوند . زمانی که عادت خود را نشناسید ،متوجه آن نمی شوید و ذهن کاری را که بلد است انجام می دهد.
پس از شناخت عادت ،بهتر است آن را کنترل کنید.در ابتدا آسان نیست اما زمانی که برای آن برنامه ریزی کنید،یعنی عادت تان را می دانید.بهتر است چیزی همراهتان داشته باشید که شما را به یاد عادت تان بیندازد.
برای مثال ،زمانی که برنامه ریزی شما این است که سیبی همراه خود ببرید،هرگاه آن را می بینید به عادتتان می افتید و هوشیار می شوید ، از آن جایی که ذهن به کار جدید عادت ندارد ،باید با این تلنگرها،مدام هوشیارش کرد تا الگوی جدیدی بسازد.

 

کارگاه زندگی موثر

 

قدم سوم : دلایل ایجاد یا از بین بردن عادت

کلید ایجاد یا از بین بردن عادت،دلیل است. زمانی که دلایل تان به اندازه کافی قوی و محکم نباشد از پس هرکاری بر خواهید آمد.پس دلایلتان باید آن قدر محکم باشند تا در مبارزه با تمایلات درونی تان پیروز شوید.
به زندگی و عادت های بدی که می خواهید فکرکنید و آن را روی کاغذ بیاورید . چرا می خواهید پرخورری نکنید،پولتان را بیهوده خرج نکنید،سیگار نکشید و ...؟دلایل نباید سطحی باشند.صرف اینکه بخواهید درآمد بیشتری داشته باشید کافی نیست.
بدون دلایل در تاریکی می مانید و مدام کارتان را به تعویق می اندازید.

قدم چهارم:اقدام برای ایجاد یا از بین بردن عادت

 

درقدم آخر باید هرروز به میزانی از عادت بدتان را ترک و به عادت خوبتان بیافزایید.برای مثال اگر روزی 30سیگار می کشید،تعداد آن را به 20،10 و در نهایت کاهش دهید و عادت بد را از بین ببرید.اگر سه بار در روز از غذاهای فست فود می خورید ، آن را به یکبار در روز ، یک بار در هفته ،یک بار در ماه و ... کاهش دهید.
میزان کم کردن یا افزودن شما مهم نیست. مهم این است که هر روز این کار را بکنید چرا که عادت ها همین گونه شکل گرفتند.
بزرگترین مانعی که در زندگی مردم وجود دارد،عمل است.تصمیم بگیرید و همین لحظه آن را عملی کنید. اکثر مردم همه چیز را بزرگتر از آنی که در ذهن شان هست جلوه می دهند.اگر به این چهار قدم پایبند باشید هرعادت بدی را می توانید از بین ببرید و برعکس هر عادت خوبی را به وجود بیاورید.

 

 

 

 

 

چگونه عادت های بد را توسط روانشناس یا مشاور ترک کنیم

گاهی افراد در روند ترک عادت به تنهایی قادر نخواهند بود مسیر را طی کنند.از آنجاییکه ترک عادت غلط بارها و بار ها از ایجاد یک عادت جایگزین سخت تر می باشد ،گاهی نیازمند یاری گرفتن از یک متخصص روانشناسی یا مشاوره خواهیم بود.

به قول صائب تبریزی:ترک عادت همه گر زهر بود دشوارست/روز آزادی طفلان به معلم بارست

روانشناسان برای کمک به ترک عادتهای مضر در مراجعان،پس از کسب اطلاعات کافی و ارزیابی دقیق همه جانبه سعی در پیدا کردن نقاط ضعف و قدرت فرد در نیاز های شناختی و هیجانی وی می کند و شرایط محیطی و خانوادگی که فرد به داشتن آن عادت خاص سوق می دهد را بررسی و پس از آن بر طرح ریزی درمان پرداخته . درمان با استفاده از تنظیم هیجان ها،تنظیم خلق و خوی و سایر فنون شناختی رفتاری با استفاده از برنامه ریزی روزانه انجام خواهد شد.

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰
طرحواره های درمانی

تلههای زندگی یا طرحوارههای شخصیتی الگوهای تکرار شونده در وجود مااست. "جفری یانگ"، یکی از بزرگترین طرحواره درمانگران دنیا، میگوید ما در کودکی به شیوههای متفاوت آسیب دیدهایم؛ آسیبهایی مثل طردشدن، انتقاد، سرزنش، بدرفتاری، بیتوجهی، محرومیت عاطفی و حتی مراقبتهای بیش از حد.نکتۀ جالب اینکه ما تمایل داریم این الگوهای نهادینهشده را در وجودمان حفظ کنیم؛ چون با داشتن این الگوها ما احساس امنیت میکنیم. این الگوهای شکلگرفته و تکرارشونده را "تلههای زندگی"  یا "طرحواره ( طرح واره )" مینامند.

طرحواره بهعنوان ساختار، قالب، چارچوب تعریف میشود. اما در روانشناسی بهطور گستردهتر در حوزۀ شناختی، تاریخچۀ غنی دارد. در حوزۀ روانشناختی، طرحواره را قالبی در نظر میگیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه صورت میگیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند و درک از طریق طرحواره سمتوسو پیدا میکند. طرحواره، طرح کلی از عناصر برجستۀ واقعه را توضیح میدهد. در روانشناسی این واژه بیشتر با کارهای پیاژه تداعی میشود؛ چراکه او در مراحل مختلف رشد شناختی مفصل دربارۀ طرحواره بحث کرده است. در حوزۀ رشد شناختی بهعنوان نقشۀ انتزاعی شناختی، در نظر گرفته میشود که راهنمای تفسیر اطلاعات و حل مسئله است. پس ما برای فهم یک جمله، به طرحوارۀ زبانی و به برای تفسیر افسانه، به طرحوارۀ فرهنگی نیاز داریم.

طرحوارهها معمولاً در ابتدای زندگی شکل میگیرد، به حرکت خود ادامه میدهد و خودش را به تجربههای بعدی زندگی تحمیل میکند، حتی اگر هیچ کاربردی نداشته باشد که به آن "هماهنگی شناختی" میگویند؛ یعنی حفظ دیدگاهی باثبات دربارۀ خود یا دیگران، حتی اگر این دیدگاه نادرست یا تحریف شده باشد. طرحواره ممکن است مثبت یا منفی، سازگار یا ناسازگار باشد و همچنین ممکن است در ابتدای زندگی و گاهی در مسیر زندگی شکل بگیرد.

به نظر یانگ، برخی از این طرحوارهها مخصوصاً آنهایی که بر اثر تجارب ناگوار دوران کودکی شکل میگیرد، ممکن است هستۀ اصلی اختلال شخصیت، مسائل شناختی خفیف و اختلالهای مزمن را دربربگیرد. یانگ برای بررسی دقیقتر این ایده، مجموعهای از طرحوارهها را مشخص کرده است که به آنها "طرحوارههای ناسازگار اولیه"میگوید.

یانگ، کلاسکو و ویشر تعریف جدیدی از طرحوارۀ ناسازگار اولیه ارائه دادند که این ویژگیها را دارد:

 -1الگوها یا درونمایههای عمیقی است؛ 2-از خاطرهها، هیجانها، شناخت و احساسات بدنی تشکیل شده است؛3-در دوران نوجوانی یا کودکی شکل گرفته است؛ 4-در مسیر زندگی ادامه دارد؛5-دربارۀ خود و رابطه با دیگران است؛ 6-بهشدت ناکارآمد است.

درکل میتوان گفت که طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خودآسیبرسانی است که در ابتدای رشد در ذهن شکل گرفته و در مسیر زندگی تکرار میشود. به نظر یانگ، رفتارهای ناسازگار در پاسخ به طرحواره به وجود میآید؛ یعنی رفتارها از طرحوارهها نشأت میگیرد؛ اما بخشی از طرحوارهها محسوب نمیشود.

 

نیازهای هیجانی اساسی ( در طرحواره ها )

انسانها پنج نیاز هیجانی اساسی دارند:

1- دلبستگی ایمن به دیگران؛

2- خودگردانی، کفایت و هویت؛

3-آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم؛

4- خودانگیختگی و تفریح

5-داشتن محدودیتهای واقعبینانه و خویشتنداربودن

این نیازها جهانشمول است. فردی که از سلامت روان برخوردار است، این نیازهای هیجانی اساسی را به شکل سازگارانه ارضا میکند. گاهی کودک ناکام میشود و برای ارضای این نیازها، طرحوارۀ درمانی به این او کمک میکند تا راههای سازگارانهتری برای ارضای این پنج نیاز بیابد.

طرحواره ها

 

تجربههای اولیۀ زندگی، ریشههای تحولی طرحوارههای ناسازگار

ریشۀ تحولی طرحوارههای ناسازگار در دوران کودکی نهفته است. گاهی این طرحوارهها در بزرگسالی فعال میشود و منشأ آن مربوط به خاطرههای دوران کودکی آنهاست. طرحوارههایی که زودتر بهوجودمیآید، قویتر است که از خانوادههای هستهای نشأت میگیرد.

پنج دسته از تجربههای اولیۀ زندگی، روند بهدستآوردن طرحوارهها را سرعت میبخشد: اولین دسته از این تجربههای ناکامی و ناگوار، نیازهاست. وقتی کودک تجربههای خوشایند را تجربه نکند، طرحوارههایی مانند محرومیت هیجانی یا رهاشدگی به دلیل نقص در محیط اولیه بهوجودمیآید. در محیط زندگی این کودک، ثبات و درکشدن یا عشق وجود ندارد. دستۀ دوم، آسیبدیدن و قربانیشدن است. در چنین وضعیتی، کودک دچار طرحوارههای بیاعتمادی/ بدرفتاری، نقص/ شرم یا آسیبپذیری در برابر ضرر در او شکل میگیرد. دستۀ سوم، این است که کودک بیش از اندازه حمایت شده است. والدین برای رفاه و آسایش کودک خود هر کاری کردهاند و از حد تعادل خارج شدهاند. بر اثر این رفتار، در ذهن کودک طرحوارههایی نظیر وابستگی/ بیکفایتی یا استحقاق/ بزرگمنشی بهوجودمیآید. در این حالت، کودک لوس و نازپرورده رشد یافته است، والدین بیش از حد خود را درگیر فرزندشان کردهاند و بدون هیچ محدودیتی، به او آزادی عمل دادهاند.

دستۀ چهارم، درونیسازی انتخابی یا همانندسازی با افراد مهم زندگی است که کودک با رفتار و احساس و افکار والدین خود همانندسازی میکند.

دستۀ پنجم، خُلقوخوی هیجانی است که ممکن است بر طرحواره تأثیر بگذارد. همۀ بچهها از زمان تولد، شخصیت یا خلقوخوی منحصربهفرد و متمایزی دارند؛ برخی تحریکپذیر، بعضی خشن و پرخاشگر و برخی خجالتیاند. عوامل زیستی بر شخصیت افراد تأثیر فراوانی میگذارد. این خلقوخوی هیجانی در تعامل با وقایع کودکی منجر به شکلگیری طرحوارهها میشود. برای مثال، کودک خشن و پرخاشگر در مقایسه با کودک منفعل، بیشتر تنبیه و با او بدرفتاری میشود.

کودکان به دلیل خلقوخوهای متفاوت در مقابل رفتارهای مشابه والدین خود، واکنشهای متفاوتی دارند. کودک خجالتی از محیط منزوی میشود و به مادر خود وابستگی پیدا میکند؛ ولی کودک اجتماعی با دیگران ارتباط مثبت برقرار میکند. مشاهدهها حاکی از آن است که محیط اولیه- چه محبتآمیز باشد، چه منزجرکننده خلقوخوی هیجانی را تحتتأثیر قرار میدهد.

 

حوزههای طرحواره و طرحوارۀ ناسازگار اولیه

طبق پنج نیاز هیجانی ارضانشده، 18 طرحواره وجود دارد که به آنها "حوزههای طرحواره"  گفته میشود.

این طرحواره ها به نام های  طرحواره رهاشدگی ،طرحواره بیاعتمادی،طرحواره محرومیت هیجانی،نقص،طرحواره انزوای اجتماعی ، طرحواره خودگردانی ، طرحواره آسیبپذیری در برابر ضرر یا بیماری ، طرحواره خودتحول نیافته ، طرحواره شکست ، طرحواره محدودیت های مختل ، طرحواره استحقاق ، طرحواره دیگر جهت مندی ، طرحواره اطاعت ، طرحواره ایثار ، طرحواره توجه طلبی ، طرحواره بیش از حد گوش به زنگ بودن و بازداری ، طرحواره منفی گرایی یا طرحواره بدبینی ، طرحواره بازداری هیجانی ، طرحواره معیارهای سرسختانه یا عیب جویی افراطی می باشد.

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

آیا انسان های موفق لزوما افرادی هستند که از سطح دانش بسیار بالایی برخوردارند؟ یا مهارتهای منحصر به فرد و استعداد های شگرفی دارند؟ شانس موقعیت های ویژه و ارتباط های قوی نقشی در موفقیت آنها نداشته؟عدم موفقیت یک فرد در زندگی نداشتن استعداد یا مهارت نیست. بلکه مهم ترین چیزی که یک انسان در زندگی به آن نیاز دارد، داشتن انگیزه است.  اگر شما فاقد انگیزه باشید پس از مدتی خسته شده و با بهانه های مختلف کارتان را رها خواهید کرد. امیدواری در شرایط دشوار بزرگ ترین هنر هر انسانی  است. 

 

ضرورت مهارت ،استعداد، ضریب هوشی، هوش هیجانی، تخصص،خلاقیت و... برای کسب موفقیت بر هیچکس پوشیده نیست ولی با مطالعه زندگینامه افراد سرشناش و موفق با مواردی بر میخوریم که انها نه تنها افراد باهوش و خارق العاده ای نبوده اند بلکه زندگی بسیار معمولی و شرایط نه چندان مناسبی برای پیشرفت و موفقیت داشته اند. پس چه ویژگی انها را متمایز کرده و تا مرز موفقیت های تاریخ ساز پیش برده؟

 

نقش انگیزه در پیشرفت و موفقیت

اگر موفقیت را به نوک قله کوهی در ذهن خود ترسیم کنید و ابزار و تکنیک های رسیدن به آن را به مثابه اتومبیلی روی شیب تند دامنه ی آن کوه را در نظر بگیرید (تکنیک های موفقیت: اعتماد به نفس ،خلاقیت، بهره وری، دانش و....)برای حرکت اتومبیل در رسیدن آن به قله نیاز به یک نیروی محرکه داریم ، نیروی محرکه ای به نام انگیزه.

باور اشتباهی در این میان وجود دارد که همگان تصور میکند اول باید انگیزه وجود داشته باشد تا اتومبیل به هدف خود برسد اما یک رویکرد از درون به بیرون در مورد انگیزه می¬گوید که با یک قدم کوچک یا نیروی کمی میتوان تولید انگیزه کرد و باز موتور را به حرکت انداخت و انرژی لازم را برای برداشتن قدم های بعدی را فراهم کرد.

انگیزه سوخت رسیدن به هدف است.

نگاهی دقیق‌تر به انگیزه

راپاپورت :انگیزه را نیروی اشتها آور درونی تلقی میکند.

آلپورت: انگیزه را وضعیت درونی ارگانیزم تعریف میکند که رفتار و تفکر فرد ناشی از آن است.

با یک جمع بندی کلی می توان انگیزه را این طور توصیف کرد: انگیزه یکی از وجوه مهم زندگی انسان است به گونه ای که یک فرد برای ادامه زندگی، بقا، فعالیت و حتی تغییر نیازمند انگیزه است و بدون انگیزه زندگی انسان بدون حرکت، راکد ، سرد و بی روح خواهد بود. برای پرورش رفتارهای جدید باید یاد گرفت. اما برای عمل به آن چه یاد گرفته ایم نیازمند انگیزه هستیم. اهمیت انگیزه اگر بیشتر از یادگیری نباشد، کمتر هم نخواهد بود. همه ی ما میدانیم که چطور وزن خود را کم کنیم، نمره ی بالاتری بگیریم و با دیگران مهربان باشیم. سد راه رسیدن به بسیاری از این اهداف این است که آنقدر برایش ارزش قائل نیستیم که وقت بگذاریم و تلاش کنیم. برای تغییر هم باید دانست (دانش) هم باید خواست (انگیزش). اما باید به این نکته توجه کرد که از دانستن تا انجام دادن فاصله زیادی است. خیلی چیزها مثل نیاز ما به بقا، فشار، احساس، آسیب، ترس از خطر، پاداش، تعلق، آرزو، تصمیم، ارزش، مهارت، آزادی ارضاء روان، علاقه، لذت، تنفر، عادت، هدف و... به انسان انگیزه میدهد و همه ی اینها همزمان تاثیر خود را می-گذارند. آنچه که باعث شروع فعالیت انسان میشود انگیزه است.

 

برای شروع هرکاری ما نیازمند یک انگیزه هرچند کوچک می باشیم. درواقع این انگیزه اولیه می تواند دلیل ما برای انجام آن کار باشد. این دلیل را می توان در میان نیازهای خود پیدا کنیم. هر هدفی که ما در سر می پرورانیم یک یا چند نیاز را در ما ارضا می کند. هرقدر که یک هدف نیاز مهم تر و بزرگتری را در ما پوشش دهد و ما شانس بیشتری برای تحقق در خود حس کنیم، انگیزه بیشتری برای آن در ما شکل می گیرد و هرچه در این مسیر پیش رفته و به هدف نزدیکتر می شویم، انگیزه ی ما افزایش می یابد اما شرایط همیشه به این شکل باقی نمی ماند و تغییر شرایط و پیشامدهای مختلف باعث می شود باور ما نسبت به شانسی که برای تحقق این هدف برای خود قائلیم تغییر کند و انگیزه ما کاهش و یا افزایش یابد. مثلا اگر هدف شما خرید یک خودرو باشد، اگر از محل کار خود اخراج شوید انگیزه شما کاهش می یابد، اما اگر حقوق شما افزایش یابد و یا خودروی مورد نظر شما ارزان شود، انگیزه شما افزایش می یابد.

سوال مهم : مهارت مهمتر است یا انگیزه؟

در پاسخ به این سوال باید گفت شخصی که انگیزه ی بالاتری دارد و تلاش بیشتری می کند، در مقایسه با کسی که مهارت بالایی دارد شانس بیشتری برای موفقیت خواهد داشت. انگیزه ی بالا باعث می شود که فرد انرژی بیشتری صرف هدف خود بکند و این انرژی و تلاش است که باعث می شود به آرامی به هدف نزدیک شود و ضمن کسب انگیزه بیشتر بتواند به مرور مهارت بپردازد و تجربه بیشتری کسب کند.

«اگر زمانی قصد انجام کاری را داشتید اما نمی توانستید آن را شروع کنید ومدام آن را به بعد موکول می کردید، بهترین راه این است که با تلاش و فشار به خود به هر قیمتی شروع به انجام آن کار کنید و قدم های کوچکی در این مسیر بردارید. موفقیت های کوچک در این مسیر به شما کمک خواهد کرد که کسب انگیزه کرده و ادامه دهید."

 

آیا جملات انگیزشی برای ایجاد انگیزه کافی نیست؟

مثبت نگری و نگاه مثبت به ابعاد یک رویداد به طور کلی بسیار ارزشمند و کارآمد است ولی تکرار جملات انگیزشی هیچ گاه سبب ایجاد انگیزه واقعی نخواهد شد. یزرگترین ایرادی که به این جملات وارد است این است که به شما این باور اشتباه را می دهند که می توانید بدون آن که کار خاصی را انجام داده باشید، از خود راضی باشید و به نتایج مطلوب برسید. اما تنها چیزی که باید الهام بخش شما باشد انجام دادن واقعی آن کار و دیدن نتیجه آن است. عمل نتیجه بخش، یک اثر هنری، شفای بیمار یا پیدا کردن یک همسر ایده آل تنها با تکرار جملات انگیزشی رایج اتفاق نمی افتد. فقط زمانی می توان منتظر رخ دادن این نتایج لذت بخش بود که تلاش و حرکتی برای آنها رخ داده باشد.

دوازده راه برای افزایش انگیزه:

1- خرد کردن هدف ها به هدف های کوچکتر: وقتی هدف های بزرگی در سر می پرورانید، گاهی مسیر طولانی رسیدن به آن و یا بزرگی و سختی آن هدف شما را سرخورده و ناامید و انگیزه تان را خاموش خواهد کرد. اهداف بزرگ خود را به لیست کوچکتری از اهداف قابل دستیابی راحت تر وسریع تر تبدیل کنید. مثلا هدف میلیاردر شدن خود را به خرده هدف های کسب نمرات بهتر درامتحانات آخرترم، کسب معدل خوب در دانش نامه، پیدا کردن کار مناسب،شروع کسب و کارشخصی،گسترش کسب و کار،میلیاردر شدن تقسیم کنید.

 

2- قانون 5 ثانیه طلایی را همیشه در سر داشته باشید. هنگامی که هدف هایتان را در ذهن خود مرور می کنید، تنها 5ثانیه برای انجام فعالیتی هرچند کوچک در جهت تحقق آن اهداف نیاز خواهید داشت. (کارهایی نظیر یادداشت کردن، بررنامه ریزی، ساعت کوک کردن و...) اگر از این فرصت که برای خودتان فراهم کرده اید، بهره مند نشوید، مغز شما به طور خودکار این تفکرات را سرکوب خواهد کرد.
3- انگیزه هایتان و عواملی که باعث ایجاد انگیزش در شما می شوند را همیشه جلوی چشم خود نگه دارید، چسباندن آن روی دیوار، ثبت روی دسکتاپ کامپیوتر شخصی یا بک گراند گوشی و... بسیار کمک کننده خواهد بود.
4-یک یا چند قطعه موسیقی که تداعی کننده انگیزه ها و هدف هایتان هستند را هرروز گوش دهید.

 

5 -خودتان را بهتر بشناسید تا زمان های بهره وری خود بهتر بشناسید.
6-مسئولیت پذیر باشید و هدف هایتان را به همه دوستان و آشنایان خود اعلام کنید.
7-چرخه انگیزه را همیشه به یاد داشته باشید. برای تقویت انگیزه باید حرکت کنید و برای حرکت کردن باید انگیزه ی بیشتری ایجاد کنید.
8-برای داشتن انگیزه روی "امروز" تمرکز داشته باشید. فکر کردن به گذشته و نگرانی آینده فقط سرعت حرکت شما را کند کرده و تمرکز شما را بر حال و اکنون کم می کند. عادت کنیم روی امروز و کارهای امروز تمرکز کنیم.
9-ورزش منظم انگیزه شما را در کار و زندگی بالا می برد. ورزش نه تنها به داشتن فیزیک و ظاهر مناسب کمک کننده خواهد بود بلکه سطح هورمون های شادی آور را به طرز عجیبی بالا می برد.

10 -به خود استراحت و تعطیلات بدهید. گاهی برای کسب انرژی مجدد و بازیابی سطح انگیزه و خلاقیت نیاز به یک دوره کوتاه دوری از محل کار و زندگی خواهید داشت. تعطیلات کوتاه مدت یک یا دو روزه را در برنامه های ماهیانه خود قرار دهید.
11-نظم شخصی در کار و زندگی، کارهایی نظیر ظاهر مناسب در محل کار و اتاق خواب منظم شما را از آشفتگی دور می کند و انگیزه را همیشه زنده نگه می دارد.
12-مطالعه را فراموش نکنید. یادداشت ها و زندگینامه شخصی افراد موفق و سرشناس دنیا منبع بسیار خوبی برای انگیزه بخشی به شما در مسیر موفقیت هستند.
به جز آن، تلاش برای گسترده کردن سطح دانش خود در زمینه های مورد نیاز رسیدن به اهداف خود،به طرز چشمگیری انگیزه های شما را تقویت می کند.

منبع

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

درمان تنبلی

ما در طول روز تمایل داریم خیلی از کارها را انجام دهیم؛ اما آن ها را به تعویق می اندازیم و کمتر پیش می آید که نگوییم باید این کار را سروسامان بدهم؛ اما باشد برای بعد!!

تعلل کردن عوامل بیرونی ندارد و مشکلات حاصل از آن فقط به خود ما بستگی دارد. تنبلی باعث می شود بترسیم و آن کار را انجام ندهیم. بنابراین، روی هم تلنبار می شود و بزرگ و بزرگ تر می شود. ترس بر ما غلبه می کند و قدرت انجام دادن آن کار را از ما می گیرد و روی اعتماد به نفسمان هم اثر می گذارد و مدام تکرار می کنیم که چرا آن کار را انجام ندادیم؛ به این ترتیب، اعتماد به نفسمان کم می شود.

در این مطلب سعی کردیم عوامل مهم در تنبلی را بشناسیم و راه حل ها و درمان آن را بررسی کنیم.

از عواقب تنبلی، کاهش ارتباطات است. وقتی کاری به فرد تنبل واگذار می‌شود، آن را نیمه‌ تمام رها می‌کند، اعتبار ارتباطی خود را از دست می‌دهد و دچار استرس می‌شود.

برای درمان تنبلی و درک بهتر از آن بهتر است عوامل تنبلی را بشناسیم.

درمان تنبلی

عوامل تنبلی

عوامل گرایشی: مثل تمایل‌نداشتن به قبول زحمت یا ناراحتی، ترس از شکست، ترس از موفقیت، عزت‌نفس کم، افسردگی و خجالت و احساس مقصربودن.

موانع شناختی: مثل کافی‌نبودن اطلاعات، مشخص‌نبودن اولویت‌ها، تردیدداشتن، مطمئن‌نبودن.

شرایط محیطی: مثل سردرگمی، نبود تشکیلات، سروصدا، فشار کاری بیش از حد، فعالیت‌های بیش از حد، نبود ابزار لازم کار، دوستان و اقوامی که به شکلی به انجام کار کمک می‌کنند.

موانع جسمانی: مثل استرس، خستگی و بیماری.

یکی از مهم‌ترین دلایل تنبلی، اولویت‌بندی‌نداشتن در زندگی برای اهدافی که داریم؛ ممکن است این اهداف کوتاه‌مدت  یا بلندمدت باشد. اگر افراد برای انجام کارهای خود اولویت‌بندی نداشته باشند، از یک یا چند کار روزانۀ خود عقب می‌افتند. افرادی که اِهمال‌کاری می‌کنند، به دنبال این هستند که امروزشان را غنیمت بشمرند و از آن لذت ببرند.
گاهی افراد به دنبال کمال‌گرایی هستند که این هم یکی از دلایل تنبلی است؛ مثلاً دنبال این هستند که کار را بی‌عیب و نقص انجام دهند. لجبازی یکی دیگر از این عوامل است؛ مثلا فرد به دلیل دلخوری از دیگری، کارش را انجام نمی‌دهد. بعضی از افراد کار‌ها را در ذهنشان آن‌قدر بزرگ می‌کنند که از انجام آن وحشت می‌کنند یا برعکس، آن‌قدر کارشان را کم‌اهمیت و ساده می‌بینند که انجام آن را به تعویق

می‌اندازند. گاهی والدین به فرزندانشان مسئولیت نمی‌دهند و درنتیجه آن‌ها تن‌پرور و تنبل بار می‌آیند و تنبلی هم ممکن است تبدیل به عادت درمان قطعی تنبلیشود.

 

 

 

 

ریشه‌یابی تنبلی

از نظر روان‌شناسی، تنبلی یعنی به‌عقب‌انداختن کاری که این رفتار ناپسند و ناخوشایند است و پیامدهای خوبی را به دنبال ندارد. تنبلی به هر شکلی که باشد، رفتاری نامطلوب و ناپسند است که کم‌کم به‌صورت عادت درمی‌آید و باید با آن مبارزه کرد؛ چون نتیجۀ تأخیر در کار، برای شخص رنج‌آور است و احساس شرمساری و بیزاری را در پی دارد.
وقتی فرد درحالی‌که توانایی انجام کاری را دارد و آن را انجام نمی‌دهد و تلاش نمی‌کند، تنبل است. این فرد از هر کاری که احتیاج به تلاش و پشتکار داشته باشد، گریزان است. به نظر روان‌شناسان، نمی‌توان همۀ افرادی را که گوشه‌ای نشسته‌اند و کاری انجام نمی‌دهند، تنبل دانست.
مسائلی مثل ترس از شکست نیز ممکن است باعث تنبلی شود. این افراد با عقب‌انداختن کارهایی که آن‌ها را به اهدافشان می‌رساند، جلوی پیشرفت و موفقیت خود را می‌گیرند، دربارۀ خودشان قضاوت درستی ندارند، می‌ترسند و اگر تلاشی هم کنند و نتیجه نگیرند، احساس بی‌کفایتی را به خودشان ثابت می‌کنند و اوضاع را برای خودشان بدتر می‌کنند. درنتیجه، تصمیم می‌گیرند کارشان را انجام ندهند.

واقعا اگر میدانیم رفتاری به ما لطمه می زند.چرا مرتبا آن کار را انجام می دهیم؟
همین تبعات و نتایج بد برای ترک یک عادت و تغییر رفتار کافی نیست؟

همۀ ما دنبال آسایش و رفاه هستیم؛ اما بعضی‌وقت‌ها نمی‌دانیم باید چطور آن را به‌دست‌بیاوریم؛ بنابراین، دست به رفتارهای بیهوده می‌زنیم و دیگران را وادار می‌کنیم که کار ما را انجام دهند. مثلاً می‌خواهیم سر کار برویم و دیرمان شده است و از طرفی، می‌دانیم که مادر یا همسرمان نگران دیررفتن ما هستند و این نگرانی را تحمل نمی‌کنند، وسایل و شرایط را فراهم می‌کنند و درنهایت می‌گویند تو خیلی تنبل و اِهمال‌کار هستی.
در اعماق وجود بعضی از ما، ترس از دعوا و کشمکش با دیگران وجود دارد و نگران هستیم که بیان ناراحتی و رنج‌هایمان باعث ناراحتی و جدایی شود؛ بنابراین، احساس نارضایتی خود را غیرمستقیم و از طریق تنبلی طوری نشان می‌دهیم که طرف مقابلمان را برنجانیم. گاهی افسرگی نیز باعث تنبلی افراد می‌شود. علائمی نظیر نداشتن انگیزه ، خستگی و لذت‌نبردن از چیزهایی که قبلاً فرد از آن لذت می‌برده است، باعث تنبلی می‌شود.

در ادامه راه های درمان تنبلی را خواهیم گفت.

 

راهکارهای مقابله با تنبلی

1. یک روز تصمیم بگیرید که فقط به زمان حال فکر کنید. سعی کنید پنج دقیقه را صرف انجام کاری کنید که می‌خواهید انجام دهید و از به‌تعویق‌انداختن آن اجتناب کنید.

2. شروع به انجام کاری کنید که تا کنون به تعویق انداخته‌اید؛ مثل خواندن کتاب دلخواهتان.

3. وقت معینی را مشخص کنید و آن را منحصراً به انجام کاری اختصاص دهید که تا کنون به تعویق انداخته‌اید. بعد متوجه می‌شوید که همین 15 دقیقه کوشش، تنبلی شما را ازبین‌می‌برد. همچنین، برای انجام کارهای مهمتان، زمانی را در نظر بگیرید و با تمام وجود به آن متعهد باشید.

4. خودتان را مهم‌تر از آن بدانید که با اضطراب دربارۀ کارهایی که باید انجام دهید زندگی کنید. اضطراب ناشی از عقب‌انداختن کارها ناراحتتان می‌کند؛ پس اگر خودتان را دوست دارید، خودآزاری نکنید!

5. زمان حال را به‌دقت بررسی کنید و ببینید همین الان از انجام چه کاری طفره می‌روید، حالا با به‌تأخیرانداختن مقابله کنید.

تنبلی و راه هایی برای درمان تنبلی

6. تصمیم بگیرید و عمل کنید؛ مثل رژیم غذایی، ورزش و...

7. از به‌عهده‌گرفتن کاری که از آن پرهیز دارید، نترسید و شجاع باشید. عمل شجاعانه همۀ ترس‌هایتان را ازبین‌می‌برد.

8. اگر دلتان می‌خواهد دنیا تغییرکند، شکایت نکنید؛ فقط فردی عمل‌گرا باشید، نه آرزوکننده. با رعایت این نکات و نکته‌های دیگر می‌توانید زندگی را با موفقیت پیش ببرید.

9. یک راهنما پیدا کنید و از او بخواهید کارهایتان را به شما یادآوری کند و پیگیری کند تا حتماً آن‌ها را انجام دهید.

10. فکرکردن به لذت‌های آینده نیز راهگشاست؛ مثلاً من این کار را انجام می‌دهم تا پولدار شوم یا اگر این کار را انجام ندهم، چه سختی‌های برایم پیش می‌آید. هرگاه ذهن شما تمایل به تسلیم در برابر لذت‌های آنی و زودگذر دارد و می‌خواهد شما را از فعالیت بازدارد، لذت‌های عمیق حاصل از پایان‌یافتن کار را در ذهنتان برجسته کنید و با جزئیات کامل آن را تصویرسازی نمایید.

11. برای کاری که می‌خواهید انجام دهید، با آدم‌های موفق صحبت کنید و از آن‌ها الگو بگیرید و ببینید چقدر توانایی و انگیزه دارند و کارشان را پیگیری کرده‌اند.

و در آخر می‌توان گفت پیش‌بینی‌های منفی نکنید. برنامۀ روزانه‌تان را خیلی شلوغ نکنید و فهرست کارهایی را که باید انجام دهید، هر روز بنویسید.

منبع

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

حفظ رابطه

افرادی که رابطه زناشویی شان را تا آخر عمر حفظ میکنند،۴سال بیشتر از کسانی عمر میکنند که نمیتوانند رابطه شان را حفظ کنند.همین جمله ما را به فکر فرو میبرد که یک بازنگری در مورد روابط ،اصلاح یا مصمم شدن برای ماندن یا رفتن از رابطه ی فعلیمان،داشته باشیم.
اگر اکنون در مرحله ای قرار دارید که بین رفتن و ماندن در یک رابطه ی زخمی و آسیب خورده ،ماندن را انتخاب کرده اید یا هنوز در انتخاب ،تردید دارید  و این سوال ها برای شما به وجود آمده که آیا ماندن در رابطه ی تضعیف شده منفعتی هم دارد یا خیر؟ و اصلا چرا باید رابطه ام را حفظ کنم؟ در مقاله " حفظ رابطه " همراه باشید.

اشتباهات یک رابطه ی عاشقانه

در روش درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد ACT، انعطاف ناپذیری روانی به منزله فرآیند آسیب شناختی اصلی در نظر گرفته می شود. هنگامی که افراد بر حسب عادت درگیر رفتار های اجتنابی خاص شوند، علائمی مشکل ساز و یک روش زندگی محدود ظهور خواهند کرد. عناصر اصلی انعطاف ناپذیری روانی از این قرارند:

1-زندگی در گذشته یا آینده:

نشاط و سرزندگی در رابطه تنها در این جا و در این لحظه تجربه خواهد شد. دلیل بخش عمده ناراحتی های یک رابطه تمرکز بر روی گذشته یا آینده است. همواره باید این را به خاطر داشت که درد اجتناب ناپذیر و بدیهی است. ولی رنج بردن از آن اختیاری است و هیچ راهی برای فرار از قطار غلطان یک رابطه عاشقانه وجود ندارند. رنج بردن به مدت طولانی در رابطه در حقیقت یک تقویت ذهنی است که ساخته ذهن خود فرد است.

برخی مثال های شکایت از گذشته در روابط:

چی می شد اگر من متفاوت بودم؟ اگر من متفاوت بودم، این اتفاقات می افتاد؟

بعد از آن همه کاری که کردم، او چطور می تواند در حق من این چنین بی انصافی کند؟

هیچ گاه برای تلاش هایم در این زندگی از من قدردانی نشد.

از همان ابتدای رابطه مان تمرکز او همیشه بر روی کارش بود و نه برروی من.

افرادی که دائما درگیر فکر به بی انصافی ها و بی عدالتی هایی که نسبت به آن ها شده باشند، محتمل به غرق شدن در درد و ناراحتی و خشم فزاینده ای هستند. در چنین شرایطی آن ها به اتفاقات حاضر با عینک گذشته می نگرند متعاقبا حتی دیدن تجربه های خوشایند فعلی نیز برایشان دشوار خواهد شد.

چرا باید رابطه ام رو حفظ کنم ؟

نمونه هایی از نگرانی برای آینده:

بعد از این دیگر هیچ گاه به فرد عاشقی اعتماد نخواهم کرد.

مردم راجع به من این چنین فکر می کنند که گویا من یک بازنده ام.

دفعه ی بعدی تظاهر می کنم که همه چیز خوب است و از هیچ چیزی شکایت نخواهم کرد.

دیگر با هیچ وکیلی (برای مثال) آشنا نخواهم شد. زیرا همه آنها دائما درگیر شغل خود هستند.

دغدغه و نگرانی برای آینده ترس و دلهره ی پیش نگرایانه را به دنبال خواهد داشت.

قطع ارتباط با ارزش ها:

در یک رابطه صمیمی و نزدیک این ارزش ها هستند که به مثابه ابزاری جهت دهنده عمل کرده و به افراد کمک می کنند تا بدون در نظر گرفتن تغییراتی که در احساسات و افکارشان حاصل می شود، همراه و عاشق باقی بمانند.

افرادی که پیروی از قوانین را به ارزش های خود ترجیح می دهند، در رویارویی با مشکلاتی که در یک رابطه ی دراز مدت و صمیمی ظهور می کنند، از مهارت و توانایی انعطاف پذیری کمتری برخورداترند. برخی از این قوانین سودمند بوده و برخی دیگر نیستند. ولی چه قوانین سودمند و چه غیرسودمند همگی افراد را از همسانی های طیعی زندگی دور می کنند. اگر فردی حس کند که به سبب پیروی از قانون خاصی حال دیگر حق با اوست، حتی چنین حسی هم نمی تواند جایگزینی برای سرزندگی مطلوب در رابطه اش باشد. سوالی که در روش درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد از افراد طرح می شود، این است که می خواهید زندگیتان کدام یک از ان دو رو باشد؟ حق با شما باشد یا یک زندگی با نشاط و سرزنده ای را تجربه کنید؟

محدود کردن داستان های خودساخته:

فکر هر فرد درباره این که کیست و چگونه به چیزی که اکنون هستند تبدیل شده است، می تواند در برقراری و حفظ روابط صمیمی مفید یا زیان بار باشد. افراد درباره روابطی که در آن هستند، داستان هایی می بافند و این داستان ها نیز می توانند برای صمیمیت موجود در یک رابطه سودآور یا زیان آور باشند. به خاطر داشته باشید که وقتی داستانی گفته می شود، واقعیت راستینی وجود نداشته و همه چیز صرف از دیدگاه شخصی بیان می نشود.

اجتناب تجربی:

به معنی تلاش برای کنترل، تغییر یا فرار از رویداد های شخصی استرس زاست. این تلاش گاه تا نقطه ای پیش می رود که آسیب روانی و رفتاری به فرد وارد می کند.

اساسا هر نوع رفتاری ممکن است به افراد کمک کند تا از تجارب خود اجتناب کنند. مصرف مواد مخدر یا الکل، برقراری رابطه جنسی، خواب بیش از حد یا عقب نشینی از فعالیت های ارزش مند ممکن است به عنوان یک اجتناب تجربی عمل کنند. این تاثیر به این صورت است که احساسات، افکار و خاطرات ناخوشایند فرد به طور موقت تسکین می یابد.

در یک رابطه نیز ممکن است افراد از موقعیت های هراسناک یا تعاملات چالش برانگیز و ناخوشایند که زوج ها اجتناب کنند. برای نمونه این که زوج ها زمینه های اختلاف نظر و عدم توافق را به بحث نمی گذارند، مسئله ای کاملا رایج است.

 

برخی از مطالعات دریافته اند که احتمال طلاق در ازدواج دوم 10درصد بیشتر از طلاق کسانی است که برای اولین بار ازدواج می کنند. احتمال طلاق گرفتن آن قدر بالاست که کاملا منطقی ب نظر می رسد که همه زوج های متاهل از جمله آنهایی که در حال حاضر از رابطه شان راضی هستند تلاش مضاعفی داشته باشند تا رابطه زناشویی شان را همچنان حفظ کرده و آن را تقویت کنند.

رابطه زناشویی ناشاد می تواند احتمال بیمار شدن را تا حدود 35 درصد افزایش دهد و حتی ممکن است به طور متوسط تا 4 سال باعث کوتاه تر شدن عمر شود. به عبارتی افرادی که زندگی زناشویی شادی دارند، بیشتر عمر می کنند و زندگی سالمتری نسبت به کسانی دارند که طلاق گرفته اند یا زندگی زناشویی ناشادی دارند.

افرادی که رابطه زناشوییشان را حفظ می کنند، 4سال بیشتر از کسانی عمر می کنند که نمی توانند رابطه شان را حفظ کنند.

یک رابطه زناشویی خوب ممکن است شمار را سالمتر نگه دارد بدین خاطر که به طور مستقیم به سیستم ایمنی شما که سردم دار دفاع از بدن در برابر بیماریهاست سود می رساند. پژوهشگران حدود یک دهه است که متوجه شده اند که طلاق می تواند عملکرد سیستم ایمنی را مختل کند.

وقتی رابطه زناشویی دچار مشکل می شود، زن و مرد تنها کسانی نیستند که از این مسئله لطمه می خورند، بچه ها نیز صدمه می بینند. در یکی از پژوهش ها اثبات شد که آنهایی که در خانواده هایی بزرگ می شدند که در آن مشکلات زناشویی و خصومت بین پدر و مادر وجود داشت، در مقایسه با کودکان دیگر سطح بالاتری از هورمون های استرس مورد مطالعه را به صورت مزمن داشتند.

بررسی چند تصور باطل در مورد روابط زناشویی:

این نظر اشتباه که می توان رابطه زناشویی را فقط از طریق صحبت کردن با حساسیت بیشتر نجات داد. احتمالا رایج ترین تصور باطلی است که درباره ازدواج و زناشویی وجود دارد. اما این مورد تنها مورد رایج نیست. در طول سالیان متوجه باورهای غلط دیگری شده ام که نه تنها نادرست هستند، بلکه می توانند برای زندگی زناشویی مخرب نیز باشند.

چرا که ممکن است باعث شوند زوج ها مسیر اشتباهی بروند یا بدتر از آن ممکن زوج ها را متقاعد کنند که هیچ امیدی به زندگی زناشویی آنها وجود ندارد، برخی از این باور های غلط از این عبارتند:

مشکلات مربوط به اعصاب یا مشکلات شخصیتی زندگی زناشویی را نابود می کنند.

ممکن است تصور کنید افرادی که دچار یک مشکل اخلاقی هستند مناسب ازدواج و رابطه زناشویی نیستند اما تحقیقات کشف کرده اند که بین اعصاب و روان ضعیف و شکست در عشق رابطه ضعیفی وجود دارد. دلیلش هم این است: همه ما موضوعاتی داریم که در آن عاقلانه رفتار نمی کنیم. اما این موارد مزاحم زندگی زناشویی نمی شوند. بلکه دستیابی به زندگی زناشویی شاد، داشتن شخصیت عادی نیست بلکه این است که فردی را پیدا کنید که با شما هماهنگ باشد.

علایق مشترک زندگی شما را نگه می دارد.

برای نقض این باور، می توان زوجینی را مثال زد که علایق مشترک و تفریحات مورد علاقه مشترکی دارند ولی برای هم احترامی قائل نیستند. برعکس زوجینی را اطراف خود می شناسیم که علایق مشترک چندانی ندارند ولی زندگی شاد و سالمی دارند.

 

تو انتظارات مرا برآورده کن تا من نیز این چنین کنم:

این حالت یعنی انجام کاری در عوض یک کار. در واقع در روابط زناشویی ناشاد وجود دارد، جایی که هر یک از زن و مرد نیاز دارند دائما امتیازات را ثبت کنند تا بفهمند چه کسی چه کاری برای چه کسی انجام داده است. زوج های شاد اصلا فکر نمی کنند که همسرشان دارد ظرف ها را می شوید تا جبرانی باشد برای این که آنها شام درست کرده اند. آنها صرفا به این دلیل این کار را انجام می دهند که در کل احساس خوبی نسبت به همسرشان و رابطه شان دارند. اگر متوجه می شوید که همواره در مورد خاصی امتیازات همسرتان را ثبت می کنید، نشانه این است که در رابطه زناشویی مان یک حیطه تنش وجود دارد.

پرهیز کردن از اختلاف و درگیری ازدواج را تباه می کند.

در نظر داشته باشید در همه زندگی های مشترک صداقت همیشه بهترین سیاست نیست. بسیاری از روابط زناشویی شاد یک عمر دوام آورده اند. در حالی که زوجین تلاش کرده اند بعضی مسائل را اصلا مطرح نکرده و همچنان مخفی نگه دارند.

زوج ها سبک های متفاوتی از درگیری و اختلاف دارند. برخی به هر قیمتی از دعوا پرهیز می کنند، برخی دائما با هم دعوا می کنند و برخی نیز قادرند تا با صحبت کردن اختلافاتشان را حل و فصل کنند. بدون اینکه اصلا لازم باشد صدایشان را بلند کنند. هیچ یک از این سبک ها ضرورتا بهتر از دیگری نیست. مادامی که برای زوجین مفید و موثر است.

مرد ها از لحاظ بیولوژیکی برای زندگی مشترک ساخته نشده اند.

یک باور مکمل این عقیده که روابط مخفی خارج از ازدواج باعث طلاق می شود این نظریه است که مردها ذاتا هوسرانانی هستند که دوست دارند با زنان زیادی رابطه داشته باشند و بنابراین مناسب تک همسری نیستند.

این احتمالا همان قانون جنگل است که در بین حیوانات مرسوم است. جنس نر در اکثر گونه ها ظاهرا تمایل دارد حتی المقدور فرزندان زیادی داشته باشد، بنابراین تعهدش به ماندن در کنار یک همسر چندان جدی نیست.

در پاسخ باید گفت دیگر گونه های حیوان ممکن است چنین قانون طبیعی صدق داشته باشد. اما درمورد انسان ها احتمال روابط مخفی خارج از ارتباط چندان به جنسیت وابسته نیست و بیشتر تابع امکان و فرصت است.

این روزها که بسیاری از خانم ها بیرون از منزل کار می کنند، احتمال اینگونه روابط برای خانم ها نسبت به گذشته افزایش یافته است. طبق تحقیقات دکتر لوئین از انجمن توسعه انسانی برکلی، آمار روابط مخفی خارج از ازدواج بین زنان جوان قدری بیشتر از مردان شده است.

زن و مرد از دو سیاره متفاوت هستند.

بر اساس کتاب های پرفروشی که اخیرا بسیار رایج شده است، مردان و زنان به این دلیل نمی توانند با هم کنار بیایند که مردان اهل مریخ و زنان اهل ونوس هستند. روابط زناشویی هر قدر هم که موفق باشند، از تعامل دو موجود فضایی ایجاد شده اند که از دو سیاره متفاوت آمده اند. تفاوت های مربوط به جنسیت می تواند تا حدودی به مشکلات زناشویی دامن بزند اما باعث آن نمی شود.

رابطه جنسی ،رابطه عشق،رابطه شور و اشتیاق در یک رابطه زناشویی در مورد خانم ها تا 70درصد به کیفیت رابطه دوستی بین زن و مرد بستگی دارد. در مورد آقایان نیز این عامل تعیین کننده تا 70 درصد به کیفیت رابطه دوستی زن و مرد مربوط می شود، بنابراین حداقل می توان گفت بعضی از زنان و مردان از سیاره یکسان می آیند.

منبع

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰
طبق اعلام انجمن اضطراب و افسردگی آمریکا ، اختلال اضطراب عمومی (GAD) 6.8 میلیون بزرگسال یا 3.1 درصد از جمعیت ایالات متحده را مبتلا می کند. بنابراین حتی اگر ممکن است از اضطراب خود شرمنده شوید و فکرمیکنید تنها کسی باشید که تلاش می کنید ، کاملاً تنها نیستید.
زندگی با نگرانی های بیش از حد ، غیرقابل کنترل ، سرسخت دشوار است. شاید شب شما را حفظ کند. شاید این نگرانی اولین چیزی باشد که صبح هنگام باز کردن چشمان به وجود می آید. شاید به نظر برسد که نادر هستید و نگران نباشید. در حقیقت ، افراد می توانند از 3 تا 10 ساعت در روز نگران باشند.
با این حال ، این نوع نگرانی فلج کننده با روان درمانی و دارو بسیار قابل درمان است. به عنوان مثال ، طبق دستورالعملهای درمانی از کالج روانپزشکان رویال استرالیا و نیوزلند ، برای GAD خفیف ، رفتار درمانی شناختی (CBT) بهترین راه حل است. برای GAD متوسط ​​، CBT یا یک مهار کننده بازجذب جذب مجدد سروتونین (SSRI) یا مهارکننده های برگشت مجدد سروتونین و نوراپی نفرین (SNRI) توصیه می شود. برای GAD شدید ، موثرترین گزینه ترکیبی از CBT و دارو است.
روان درمانی
خط اول و استاندارد طلا برای درمان اختلال اضطراب عمومی (GAD) درمان شناختی رفتاری (CBT) است. CBT برای GAD یک درمان چند حالته است ، به این معنی که شامل مؤلفه های مختلفی است که علائم مختلف بیماری را هدف قرار می دهد: جسمی ، شناختی و رفتاری.
داروها
اولین روش دارویی خط اول برای اختلال اضطراب عمومی (GAD) یک مهارکننده انتخابی بازگشت مجدد سروتونین (SSRI) یا مهار کننده بازگشت مجدد سروتونین و نوراپی نفرین (SNRI) است. این داروها همچنین برای افسردگی بسیار مؤثر هستند - که مهم است زیرا افسردگی معمولاً با GAD همراه است. این بدان معناست که مصرف SSRI یا SNRI می تواند علائم هر دو بیماری را کاهش دهد.
 
استراتژی های خودیاری برای GAD
    ورزش یک کاهش دهنده استرس قابل توجه است. نکته اصلی شرکت در فعالیت های بدنی که از آن لذت می برید ، ممکن است در روزهای مختلف متفاوت باشد. در بعضی روزها ، ممکن است پیاده روی کنید ، در حالی که در روزهای دیگر ، ممکن است یوگا آرام و ترمیمی را تمرین کنید. هنوز هم در روزهای دیگر ، ممکن است کلاس رقص یا بوکس شرکت کنید.
    خواب آرام داشته باشید. کمبود خواب می تواند باعث اضطراب شود و ما را نسبت به عوامل استرس زا حساس تر کند. روی ایجاد روال تمرینی متشکل از همان سه یا چهار فعالیت متمرکز شوید ، که شما به طور همزمان و هر شب در یک ترتیب مشابه انجام می دهید. این فعالیت ها می تواند اندک باشد - گوش دادن به یک مراقبه راهنما ، نوشیدن چای ، خواندن چند صفحه از یک متن مذهبی. همچنین ، اطمینان حاصل کنید که اتاق خواب شما فضایی جذاب و آرامش بخش با ورق های تمیز و دنج و سطوح عاری از درهم و برهمی است.
    از کافئین و سایر مواد تحریک کننده خودداری کنید. کافئین می تواند اضطراب را تشدید کند ، بنابراین در نظر داشته باشید که نوشیدن قهوه ، سودا و سایر نوشیدنی های کافئین دار را کاهش یا به طور کامل متوقف کنید. ترک الکل و دخانیات را در نظر بگیرید که هر دو اضطراب را نیز تشدید و بزرگتر می کنند.
    کتابهای خودیاری را بخوانید. بسیاری از کتابهای عالی در مورد اضطراب از طرف متخصصان فصلی وجود دارد که می توانید در رابطه با درمان از طریق آن کار کنید. به عنوان مثال ، در اینجا یک کتاب کار مبتنی بر درمان شناختی رفتاری وجود دارد.
    به آنچه آرامش می دهد ، روی آور. شاید این به آسمان نگاه کند ، یا در کنار آب باشد. شاید نقاشی باشد یا روی نیمکت پارک نشسته باشد. شاید در حال تماشای یک فیلم خنده دار یا رقص با موسیقی کلاسیک باشد. شاید این یک مکان امن باشد. شما می توانید لیستی از فعالیت ها و استراتژی های سالم ، آرام بخش تهیه کنید و هر روز درگیر آنها شوید.
اضطراب
  • هستی سعادت