ممکن است درک کمی درباره طلاق و تأثیراتی که بر مردان ، زنان و کودکان دارد درک شود. میزان طلاق در ایالات متحده بالاترین میزان در جهان است. پنجاه درصد ازدواج ها به طلاق ختم می شود. شصت و هفت درصد از کل ازدواجهای دوم به طلاق ختم می شوند. به اندازه این ارقام ، واقعیت این است که به نظر می رسد میزان طلاق در حال کاهش است. دلایل این تغییر مشخص نیست. بسیاری از مردم نمی توانند طلاق بگیرند ، بسیاری از مردم توانایی ازدواج ندارند. دلیل دیگر این است که "بومرهای کودک" ، که بخش بزرگی از جمعیت ما را تشکیل می دهند ، دیگر در 20 و 30 سالگی خود نیستند ، سنین که طلاق بیشتر است. انتظار اجتماع این است که زندگی مطلقه نسبت به زندگی متاهل رضایت کمتری داشته باشد. طلاق با افزایش افسردگی همراه است - افراد از دست دادن شریک زندگی ، امیدها و رویاها و سبک زندگی را تجربه می کنند. واقعیت مالی طلاق در درک اغلب دشوار است: همین منابع اکنون تقریباً دو برابر هزینه ها را تأمین می کنند.
پنجاه درصد کل کودکان فرزندان طلاق هستند. بیست و هشت درصد کل کودکان از والدین متاهل متولد می شوند. طلاق زیان است. کمک به کودکان وابسته (AFDC) توسط نیازهای خانواده های والدین طلاق و مجرد تخلیه می شود. از جمله هزینه جمع آوری پشتیبانی کودک.
در اینجا برخی از تجربیات زن و مرد در طلاق آورده شده است.
برای خانم ها:
1. زنان طلاق را دو برابر مردان آغاز می کنند
2. 90٪ از مادران مطلقه ، حضانت فرزندان خود را دارند (حتی اگر آنها آن را در دادگاه دریافت نکردند)
3. 60٪ از افراد تحت رهنمود فقر ، زنان و کودکان مطلقه هستند
4- مادران مجرد با متوسط درآمد سالانه پس از مالیات 12 هزار و 200 دلار از چهار فرزند حمایت می کنند
5- 65٪ از مادران مطلقه هیچ کسانی از کودک دریافت نمی کنند (این رقم براساس کلی از کودکانی که واجد شرایط باشند ، از جمله والدین هرگز ازدواج نکرده ، هنگامی که پدران دارای حضانت هستند ، و والدین بدون حکم دادگاه). 75٪ از کودکان تحت حکم حکم دادگاه (و از زمان شروع دستورالعمل های یکنواخت حمایت از کودک ، افزایش اجباری و تعلیق تجدید مجوز) برخوردار می شوند
6. بعد از طلاق ، زنان به طور کلی نسبت به مردان استرس و تعدیل بهتری دارند. دلایل این امر این است که (1) زنان احتمالاً هنگام پایان یافتن چنین مشکلات ، متوجه مشکلات زناشویی شده و احساس تسکین می کنند ، (2) زنان احتمالاً بیش از مردان به سیستمهای پشتیبانی اجتماعی و کمک از دیگران اعتماد کنند و (3) زنان احتمالاً در هنگام طلاق ، افزایش عزت نفس را تجربه می کنند و نقش های جدیدی را به زندگی خود می افزایند.
7. زنانی که مشغول به کار هستند و فرزندان خود را در مراقبت از کودک قرار می دهند ، ننگ بیشتر از مردان در همان موقعیت را تجربه می کنند. مردان در همان موقعیت غالباً حمایت و دلسوزی را به خود جلب می کنند.
برای مردان:
1- مردان معمولاً با مشکلات سازگاری عاطفی بیشتری نسبت به زنان مواجه هستند. دلایل این امر مربوط به از دست دادن صمیمیت ، از بین رفتن ارتباطات اجتماعی ، کاهش مالی و وقفه متداول در نقش والدین است.
2. مردان سریعتر از زنان دوباره ازدواج می کنند.
3. در مقایسه با "پدران مهربان" ، مردانی که فرزندپروری مشترک دارند (حضانت قانونی مشترک) ، وقت کافی با فرزندانشان و درک و مسؤولیت مستقیم فعالیتها و مخارج فرزندان در زندگی فرزندان خود درگیر می شوند. رعایت تعهدات حمایت از کودک. رضایت بیشتری نیز از میزان حمایت از کودک هنگام مذاکره در میانجیگری وجود دارد. بودجه ها تهیه شده و مسئولیت به شکلی که والدین درک کنند تقسیم می شود.
4- مردان نسبت به زنان در ابتدا نسبت به طلاق بیشتر منفی هستند و انرژی بیشتری را برای تلاش برای نجات ازدواج اختصاص می دهند.
- ۹۸/۰۸/۰۷