ایران روانشناس

مطالب به روز در حوزه روانشناسی و توسعه فردی

ایران روانشناس

مطالب به روز در حوزه روانشناسی و توسعه فردی

در این وبلاگ سعی داریم اطلاعات به روز وکاربردی در حوزه های توسعه مهارت های فردی و روانشناسی کاربردی را خدمت شما ارائه کنیم
با ما همراه باشید

کلمات کلیدی

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

درباره اهمیت طرحواره درمانی در زندگی انسان و رفع تله های شخصیتی چه می دانید؟

آیا تا به حال برای حل کردن مشکلات خود، از یکی از روش های روان درمانی استفاده کرده اید؟

چقدر با شیوه ی طرحواره درمانی آشنایی دارید؟

آیا متوجه الگوهای تکراری در زندگی خود شده اید؟ مثلاً این که همیشه با افرادی وارد رابطه شوید که به شما بی توجهی می کنند؟

یا مثلاً با این که از سخنرانی در جمع می ترسید، از عمد، خود را در محیط هایی قرار دهید که مجبور به صحبت کردن در جمع شوید؟

 

در طرحواره درمانی به درمان مشکلات زندگی با این رویکرد می پردازیم که در دوران کودکی همه ی ما، یک سری اتفاقات افتاده که به علّت تکرار شدن، بر باورها، ذهنیت و شخصیت ما، اثر منفی گذاشته است. این اتفاقات در بزرگسالی به الگوهای تکرارشونده ای تبدیل می شوند که برای ما مشکل ساز است.

به یاد داشته باشیم که ممکن است ما در شکل‌گیری این الگوها نقش نداشته باشیم. ولی بدون شک، در تداوم آن ها مسئول هستیم.

بنابراین، باید با افزایش آگاهی خود درباره روش درمان این الگوهای تکراری و طرحواره درمانی، از تداوم مشکلات تکرارپذیر زندگی خود جلوگیری کنیم. هدف ما نیز در این مقاله همین است. پس تا پایان با ما همراه باشید.

طرحواره یا تله های زندگی چیست؟

هریک ما در کودکی تجربه هایی داریم که آثار آنها بر بزرگسالیِ ما و فردی که اکنون هستیم، مؤثر است.
برخی از این تجربه های کودکی منفی هستند و بنابراین تأثیر منفی بر بزرگسالی فرد می گذارند.
به طوریکه ممکن است، فرد گرفتار الگوهای رفتاری تکرارپذیری شود که روابط عاطفی و حتی تمام زندگی او را تحت تأثیر قرار می دهد. امّا چطور؟

انسان به طور ذاتی از ناشناخته ها دوری می کند و به دنبال لمس دوباره ی اتفاقات و تجربه های آشنای گذشته می گردد.
بنابراین در بزرگسالی در جستجوی روابط و محیط هایی است که همان حس آشنای دوران کودکی را درونش زنده کند.
گاهی آن حس آشنا، یک احساس منفی و زیان آور مثل احساس بی ارزش بودن است و فرد می داند که بهتر است، وارد روابط یا محیط هایی نشود که آن حس را دوباره تجربه کند.
با این حال، توجهی به این مطلب نمی کند و این قدر تجربه ی آن احساس منفی را تکرار می کند که به یک الگوی رفتاری تبدیل می شود. به چنین الگوهایی، طرحواره یا تله شخصیتی گفته می شود.

مثال

مثلاً شخصی که در کودکی مورد تمسخر اطرافیان قرار می گرفته و احساس بی ارزشی را تجربه کرده؛ در بزرگسالی، به دنبال روابطی است که طرف مقابل برای او ارزش قائل نشود و بتواند دوباره احساس آشنای بی ارزشی را تجربه کند.
چنین شخصی روابطش به همین علت ناموفق هستند و به پایان می رسند، بدونِ اینکه متوجه تله شخصیتی خود شود. او باز هم وارد رابطه ای جدید می شود که بتواند حس بی ارزشی را به او القا کند.

طرحواره یک الگوی منسجم، پایدار و منفی است که در طول کودکی و نوجوانی شکل گرفته و توسعه می‌یابد. زمانی که نیاز‌های اصلی فرد در کودکی دیده و برآورده نمی‌شوند، طرحواره های منفی رشد می‌کنند.

نیازهای اصلی یک کودک عبارتند از: امنیت، عشق، توجه و اعتبار دادن به نیازها و احساساتش، پذیرفته شدن، تشویق شدن، همدلی، کمک و پشتیبانی.

طرحواره یا تله ی شخصیتی، از طریق اندیشه‌ها، باور‌ها، اعمال و روابط فرد در طول زندگی تقویت می‌شود.

زمانی که یک طرحواره یا تله فعال می‌شود، تمامی افکار و احساسات شما تحت سلطه ی آن قرار می‌گیرند. در این لحظه است که شما افکار و احساسات منفی شدیدی را تجربه می‌کنید.

یکی از الگوهای تکرار شونده در روابط عاطفی تله رهاشدگی است؛ که در ویدیوی کوتاه زیر، آقای صالح آتشی، مدیر و مؤسس گروه آموزشی فرافکر و مدرس  دوره غیر حضوری تله های روابط عاطفی به آن پرداخته اند.

 

طرحواره درمانی چیست؟

  1. تعریف طرحواره درمانی

طرحواره درمانی یا اسکیما تراپی (Schema Therapy)، یکی از روش های نوین و پرکاربرد روان درمانی است.

طرحواره درمانی، حتی به درمان دسته ای از اختلالات شخصیت و نگرانی های مربوط به سلامتِ روان هم که همیشه سایر گزینه های درمانی برای آن ها پاسخی ندارد، می پردازد.

این روش می تواند به ویژه برای درمان اختلال شخصیت مرزی، مفید باشد.

در طرحواره درمانی، شما به کمک یک درمانگر، به کشف و درک طرحواره های خود در زندگی می پردازید. هدف از طرحواره درمانی این است به شما آموزش دهد، چگونه می توانید نیازهای عاطفی تان را به روشی سالم برآورده کنید که باعث پریشانی شما نشود.

2- آیا استفاده از طرحواره درمانی در دنیا رایج است؟

با توجه به پژوهشی که گروهی از محققان انجام داده اند، طرحواره درمانی در حال تبدیل شدن به رایج ترین رویکردِ روان درمانی، برای درمان اشخاصی است که انواع مختلفی از مشکلات روحی و روانی را دارند.

افسردگی مقاوم به درمان، یکی از معضلات بهداشتی – درمانی در دنیا است که هزینه های زیادی را به جوامع مختلف تحمیل می‌کند. پژوهشگران برای رفع این مشکل و کاهش تبعات آن، تکنیک طرحواره درمانی را مورد آزمایش قرار داده و بر فواید آن تأکید دارند. این در حالی است که حدود ۱۰ تا ۶۰ درصد از افراد مبتلا به افسردگی های اساسی، به داروهای ضدّ افسردگی پاسخ نمی دهند. نسبت به سایر روش های روان درمانیِ افسردگی، طرحواره درمانی توانسته شیوه ی مناسب تری برای جایگزین کردن با دارو باشد.

 

انواع طرحواره ها یا تله های زندگی

به طور کلی ۱۸ طرحواره یا تله تعریف شده است:

  • تله ی محرومیت هیجانی
  • تله ی رهاشدگی
  • تله ی بی اعتمادی
  • تله ی انزوای اجتماعی
  • تله ی بی ارزشی
  • تله ی شکست
  • تله ی وابستگی
  • تله ی آسیب پذیری
  • تله ی خویشتنِ تحول نیافته
  • تله ی اطاعت
  • تله ی ایثار
  • تله ی سرکوب هیجانات
  • تله ی معیارهای سخت گیرانه
  • تله ی استحقاق
  • تله ی عدم خویشتن داری
  • تله ی نیاز به تأیید
  • تله ی بدبینی
  • تله مجازات
  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

بیماری روانی

بیماری روانی (به انگلیسی: Mental disorder) به گروهی از بیماری‌ها گفته می‌شود که با تأثیر بر تفکر و رفتار٬ باعث ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در وی می‌شوند. علت بیماری‌های روانی به خوبی شناخته شده نیست ولی آنچه مسلم است این است که عوامل ژنتیک، استرس‌های مختلف و نوع تعامل فرد با دیگران در ایجاد یا بروز آن‌ها مؤثر است. افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا از جمله این اختلالات هستند.

تاریخچه

برای قرن‌ها با بیمارانی که از اختلالاتِ ذهنی (mental disorders) رنج می‌بردند، به شیوه‌های کاملاً وحشیانه و بدوی برخورد می‌شد. این باور که علت اختلالاتِ ذهنی، شیاطین و نیروهای متافیزیکی هستند، یک باور رایج بود. شیوهٔ متداولِ درمان بیمارانِ ذهنی این بود که شرایطِ بدنیِ بیمار را به قدری نامناسب کنند تا شیطان مجبور به ترکِ بدن او گردد! از این رو بیمار را با آبِ جوش غسل می‌دادند، او را شلاق می‌زدند، به او گرسنگی می‌دادند یا او را شکنجه می‌کردند. زیگموند فروید یکی از نخستین روانشناسانی بود که نیاز به شیوه‌های درمانی و ارائهٔ یک رویکرد جامع در این زمینه را احساس کرد و روانکاوی را بر این مبنا ایجاد کرد.

علت بروز بیماری روانی

علم روانشناسی دلایل بسیاری را برای بروی انواع بیماری روانی بیان کرده‌است اما هر نوع بیماری روحی روانی برآیند عوامل محیطی، خانوادگی، ژنتیک و در نهایت خواست و اراده فرد می‌باشد. در این بین آموزش‌هایی که فرد در طی زندگی خود از طریق خانواده، دوستان، مدرسه، محیط کار دیده‌است، نقش فوق‌العاده‌ای بر شکل‌گیری اختلالات روانی او دارد. امروزه، ساکنین کلان‌شهرها به نسبت شهرهای حاشیه‌ای و روستاها بسیار بیشتر در معرض ابتلا به انواع بیماری‌های روحی روانی هستند.

انواع

بیماری‌های روانی انواع مختلفی دارند که برخی از معروف‌ترین آن‌ها عبارتند از:

تظاهر بیماری‌های روانی با نقاشی

برخی متخصصان عقیده دارند تعداد زیادی از بیماری‌های اعصاب و روان که شخص از آن بی‌خبر است، با کشیدن نقاشی تظاهر پیدا می‌کنند؛ به‌طور مثال، دالی، نقاش معروف، با افزایش سن، در نقاش‌هایش آثار لرزش دست و بهم ریختگی خطوط دیده شد که خبر از بیماری پارکینسون می‌داد یا برخی دیگر که در نقاشی‌هایشان آثار آلزایمر، اسکیزوفرنی، افسردگی، خودشیفتگی، مشکلات بینایی و سرگیجه در نقاشی هایشان مشاهده شد. بنابراین، می‌توان از نقاشی نیز در پزشکی نوین و تشخیص و درمان بسیاری از بیماری‌هایی که ریشه در ذهن و روان فرد دارند، بهره برد .

منبع

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

در بسیاری مواقع ما نکات و نشانه های کاملا واضح را نادیده می گیریم و شاید همین امر موجب می شود که پس از شکست عشقی، غم زیادی را در دل خود حس کنیم.

در این رابطه، شاید بد نباشد تا با تعدادی از دلایل رایج و عمومی که بسیاری از زوج ها برای جدایی اعلام داشته اند را بشناسید تا شاید با آگاهی از آن ها بتوانید از پیشامد چنین اتفاق تلخی پیشگیری کنید. گفتنی است که این نشانه ها در مجله «روانشناسی اجتماعی و علوم شخصی» منتشر شده است.

در ادامه با هم نگاهی خواهیم داشت به این موارد:

۱- شخصیت شریک عاطفی: مثلا اینکه طرف مقابل شما انسانی تنبل، کسل‌کننده یا غمگین باشد.

۲- نقض اعتماد: مانند خیانت یا دروغ

۳- بی تفاوتی شریک عاطفی: طرف مقابل به شما می گوید که دیگر به ادامه این رابطه علاقه ای ندارد.

۴- مشکلات فیزیکی: عدم رضایت از روابط زناشویی و کمبود محبت

۵- پیامدهای اجتماعی: مخالفت خانواده ها، فشار اجتماعی از طرف دوستان

۶- عهدشکنی: اعتیاد، سواستفاده، مشکلات قانونی

۷- شریک جایگزین: توجیه خود

در همین تحقیق، همچنین ۲۷ دلیل مشترک هم در رابطه با اینکه چرا افراد با اینکه به ارتباط خود تردید دارند، اما همچنان در آن باقی مانده و به ازدواج یا دوستی شان ادامه می دهند، مشخص شده است.

از جمله این موارد می توان به شناخت کامل طرفین از هم، رضایت جنسی، سود مالی، داشتن احساس گناه در صورت عهدشکنی و اعتباری که این زندگی به آن ها می دهد، اشاره کرد.

مواردی همچون موقعیت های اجتماعی نیز گاها مانع از جدایی دو نفر از هم می شود زیرا این دلهره وجود دارد که این شکست، باعث از دست دادن دوستان و اطرافیان بشود.

پروفسور «سامانتا جوئل»، استاد دانشگاه یوتا در این رابطه بیان داشته : «بسیاری از جدایی های زوج ها را می توان از قبل پیش بینی کرد، حتی دلیل اینکه چرا با وجود مشکلات همچنان به رابطه خود ادامه می دهند نیز تا حدی قابل تشخیص است، اما روند تصمیم گیری این افراد چندان واضح نیست؛ یعنی معلوم نیست که مزایا یا معایب هر رابطه ای برای آن اشخاص چیست! که بر اساس آن تصمیم گیری می کنند که بمانند یا بروند.»

به دنبال این مساله، یک تیم تحقیقاتی، پرسشنامه ای با ۵۲ گزینه تهیه و در اختیار دو دسته از داوطلبان گذاشته شد. گروه اول را زن و شوهرها و گروه دوم را دوست ها تشکیل داده بوند.

با مطالعه پاسخ هر دو دسته، معین گشت که ماندن یا رفتن افراد به وضعیت تاهل آن ها بستگی دارد. به این صورت که، آن هایی که با هم دوست هستند، بیشتر سعی دارند تا روی نکات مثبت طرف مقابل و زیبایی های رابطه خود تمرکز کنند.

اما افراد متاهل، دلیل نرفتن و باقی ماندن خود در رابطه را موانع قانونی، مسئولیت های خانوادگی و مشکلات مالی بیان داشته اند.

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

گاهی افراد برداشت‌های غلط و اشتباهی از رفتارهای طرف مقابل خود دارند و حس می‌کنند دیگری هم در ذهنش به او فکر می‌کند. در صورتی‌که شاید این طور نباشد. گاهی به خاطر محرومیت و نداشتن ارتباط با فردی که برای ادامه زندگی به وجود او نیاز دارد، شخص از روش جبران استفاده می‌کند. یعنی فرد برای جبران محرومیت‌های خود در زندگی عاشق کسی می‌شود که حس می‌کند او را دوست خواهد داشت. گاهی ماجرا طور دیگری است و افراد فکر می‌کنند اگر شخص مورد علاقه‌ام را به دست بیاورم، توانمندی‌ام را به خودم ثابت کرده‌ام.

چنین طرز تفکری باعث رقم خوردن یک عشق یک طرفه می‌شود. علت دیگر عشق و علاقه‌ای است که دختر یا پسری به فرد مورد علاقه‌اش دارد، اما روح طرف مقابلش از این موضوع خبر ندارد و هیچ نشانی هم از خود بروز نمی‌دهد. اگر کندوکاوی در تیپ‌های شخصیتی انجام دهیم، معمولا تیپ‌های شخصیتی گروه «ب» یعنی درونگراها به خاطر اعتماد به نفس ضعیفی که دارند، از ابزار احساس خود نسبت به دیگران با وجود عشق و علاقه‌ای که دارند، خودداری می‌کنند و ممکن است این عشق یک طرفه حتی بدون وصال ادامه پیدا کند، اما تیپ‌های شخصیتی«ای» که برونگرا هستند، ممکن است به دلیل عشق و علاقه یکطرفه، به خاطر غرور و کله‌شقی و لجبازی که دارند، از ابراز علاقه به طرف مقابل خود امتناع کنند، هرچند که عاشق طرف مقابل خود باشند.

برای ایجاد عشق دوطرفه در زندگی مشترک نخستین گام شناسایی حساسیت‌های طرف مقابل و احترام گذاشتن به آنها است.

 با این تفاسیر اگر کسی به زور بخواهد عشق و علاقه را از طرف مقابل دریافت کند، در صورتی موفق خواهد بود که سبک زندگی و نوع تفکرش را تغییر داده و رفتارهایی انجام دهد که باعث ایجاد عشق و یک زندگی پایدار، عاشقانه و جاودانه شود، ولی اگر همچنان عشق یکطرفه خود را در یک انتخاب اولیه شروع و پس از ازدواج هم ادامه دهد و به حس قشنگ، هیجانات مثبت، درک تفاوت‌ها، حفظ خطوط قرمز، نزدیک شدن به ارزش‌های اعتقادی و... دست پیدا نکند، عشق یک طرفه همچنان ادامه داشته و ادامه زندگی را با تنش و مشکلاتی مواجه خواهد ساخت. گو این که باید مبنای عشق‌ورزی افراد برای جلوگیری از عشق یک طرفه، از راه دوست داشن باشد؛ زیرا دوست داشتن از عشق برتر است و از عشق هر چه می‌نوشیم، سیراب‌تر می‌شویم و دوست داشتن هر چه بیشتر؛ سیراب‌تر.

بنابراین بهتر است افراد زمانی‌که عشق یک طرفه را شروع می‌کنند، رفتار و احساس‌شان به نحوی باشد که طرف مقابل را از عشق خود آگاه کرده و سعی کنند او را علاقه‌مند به خود کنند تا مثل عاشق و معشوق با هم زندگی کنند، اما برای ایجاد عشق دوطرفه در زندگی مشترک نخستین گام شناسایی حساسیت‌های طرف مقابل و احترام گذاشتن به آنها است. دوم، فرد سعی کند خودش را به افکار و عقاید همسرش نزدیک یا او را مجاب کند تا در نوع تفکر و نگرش یک الگوی فکری واحد را ادامه دهند. هیجانات و احساسات یکدیگر را شناسایی کرده و به آن جامه عمل بپوشانند.

اگر همسر نیاز دارد که جمله «دوستت دارم» را بشنود، به او بگوید. لحظات بیشتری را با هم سپری کرده و تبدیل به دقایق لذتبخشی کنند. عدم وابستگی زوجین به خانواده‌هایشان و عدم انتقال سبک‌های زندگی دوره مجردی به متاهلی، بازگو کردن نقاط مثبت زوجین به یکدیگر و داشتن گوش شنوا، وقت گذاشتن برای یکدیگر و داشتن صداقت و عدم دروغگویی و مخفی‌کاری و در مجموع همه اینها باعث می‌شود فرد عاشق به معشوقی که از او می‌گریزد، به‌راحتی نزدیک شود.

  • هستی سعادت
  • ۰
  • ۰

نشانه های مرض عادی شدن نعمت‌ها

یکی از بیماری‌های خطرناک، مرضی بی‌صداست که هیچ‌گونه علامتی ندارد اما می‌تواند آسیب شدیدی به شما بزند. این بیماری، مرض «عادی شدنِ نعمت» است که چند نشانه دارد:

نعمت‌های فراوانی داشته‌باشی اما آن‌ها را نعمت ندانی و در قبالش شکرگزاری نکنی.

وارد خانه شوی و همه اعضای خانواده در سلامتی به‌سر برند اما «شکر خدا» را به‌جا نیاوری.

به بازار بروی، خرید کنی و به خانه برگردی، بی‌آن‌که قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشی و آن را عادی و حق خودت در زندگی بپنداری.

هر روز در کمال صحت و سلامتی از خواب برخیزی و از چیزی نگران و ناراحت نباشی، اما خدا را سپاس نگویی.

 

آسیب‌های شکرگزار نبودن دربرابر نعمت‌ها

درهم آمیختگی ویژگی‌های شخصیتی انسان‌ها، باورها و ارزش‌های‌شان انکارناپذیر است. از سوی دیگر تجربیاتی که هر فرد در زندگی خود دارد می‌تواند باوری را در او شکل دهد یا باورهای پیشین اش را تحکیم کند، آن‌ها را یک‌باره تغییر دهد یا باوری جدید در او نهادینه کند. گاه این تجربیات افراد را به سمت‌وسوی خاصی سوق می‌دهد. ممکن است برای فردی به قدری برتری بر دیگران و بی‌نقص بودن حائز اهمیت باشد که او قادر نباشد در هیچ حالتی و در هیچ حدی از موفقیت، از خود و در نهایت زندگی‌اش احساس رضایت کند. کمال‌گرایی می‌تواند واکنشی به احساس فقدان درونی و خلأ ناشی از آن باشد. در واقع زمانی‌که افراد به‌صورت درونی فاقد احساس رضایت از خود هستند، تلاش می‌کنند با کسب کردن و صاحب شدن موقعیت‌های بیرونی چشمگیرتر و اشیای گران‌قیمت بیشتر، رضایت درونی به دست بیاورند و کمی شادتر باشند. غافل از این‌که هیچ اندازه‌ای از دستاوردهای بیرونی نمی‌تواند خلأ درونی‌شان را پر کند. وقتی فرد در چنین موقعیتی به لحاظ درون روانی قرار داشته‌باشد، قادر نیست از آن چه امروز متعلق به اوست لذت ببرد و بابت آن‌ها احساس رضایت درونی داشته و در نهایت شکرگزار باشد.

 

یک انسان سلامت برای داشته‌های خود شکرگزار است، از نداشته های خود نیز آگاه است‎

 

تلاش برای رسیدن به تصویری خیالی از زندگی

گاهی افراد بیش از آن‌که دارای منابع ارزشی درونی باشند، از ارزش‌های اجتماعی و معیارهای خوشبختی پیروی می‌کنند که جامعه به آن‌ها عرضه می‌کند. ممکن است جامعه مدنظر فرد، حائز معیارهای صحیحی برای احساس رضایت نباشد یا معیارهای بی‌شمار یا دور از دسترسی را برای خوشبختی افراد در نظر بگیرد. افراد پیرو چنین اجتماعی صرف نظر از این‌که از چه میزان امکاناتی برخوردارند، نمی‌توانند به رضایت درونی برسند. در این صورت افراد همواره به دنبال انطباق خود با یک تصویر خیالی هستند که اجتماع آن را ارزشمند می‌داند. بدیهی است که در چنین حالتی فرد بابت آن چه از آن برخوردار است، احساس خشنودی و رضایت نمی‌کند.

 

دلایل لذت نبردن از زندگی روزمره

گاهی افراد به دلیل اتفاقات پیش‌آمده در زندگی‌شان و نپرداختن به مسائل درونی که برای هر انسانی یک ضرورت است، دچار سردرگمی می‌شوند. میزان زیاد مسائل درونی حل‌نشده، افراد را درگیر یک نارضایتی عمیق می‌کند. در این حالت افراد رفته رفته احساساتی مانند حزن، اندوه و اضطراب را بیش از دیگر احساسات تجربه می‌کنند. این افراد قادر نیستند از زندگی روزمره و بودن در کنار خانواده احساس رضایت کنند. در چنین حالتی دید روان‌شناختی فرد کدر می‌شود و او ارزشی برای داشته‌های خود قائل نیست. گاه ممکن است حتی این مسئله به دلیل مشکلاتی باشد که جامعه فرد را با آن درگیر کرده‌است؛ برای مثال ناتوانی در کسب درآمد کافی یا داشتن تفریحات سالم از این قبیل مسائل هستند. حتی در چنین حالتی یک انسان برخوردار از سلامت روانی، می‌تواند تا حدی بر موقعیت پیش‌آمده فائق شود. او می‌تواند با افزایش قابلیت‌های درونی‌اش مانند سرسختی و واقع‌بینی به‌جای ناامیدی و استفاده از شبکه‌های حمایتی همچون خانواده و دوستان، شدت آسیب‌های وارد شده از شرایط اجتماعی بیرونی را کاهش دهد.

 

توانایی دیدن داشته‌های ارزشمند را یاد بگیرید

شاید بتوان گفت در چنین موقعیتی پرورش توانایی دیدن داشته‌های ارزشمند شخصی، بیش از پیش حائز اهمیت است. در دیگر موارد ممکن است فرد درگیر یک نیاز درونی شود که بیش از هر نیازی در زندگی درون‌روانی او نقش بازی می‌کند؛ برای مثال درصورتی‌که فرد به شدت از تنهایی یا نبود رابطه عاشقانه رنج ببرد و این نیاز در او پررنگ باشد قادر نیست به دیگر داشته‌های خود در زندگی بیندیشد و بابت آن‌ها احساس خوشحالی کند. فردی که از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار است و دوستان حمایتگری دارد اما تمام نیازهای درونی‌اش مربوط به خواست یک رابطه عاشقانه است، لذتی از مصاحبت با دوستان یا اعضای خانواده‌اش نمی‌برد. چنین فردی نیاز به کمک تخصصی دارد تا بتواند دلیل چنین محوریتی را در روان خود دریابد، از سرمایه گذاری نامناسب درون‌روانی درباره چنین تمایلی اجتناب کند و در نهایت خواسته و نیاز خود را به‌طرز مناسبی پاسخ دهد. به‌طورکلی ناتوانی از دیدن داشته‌های شخصی می‌تواند ناشی از دلایل و عوامل مختلفی باشد. بسیاری از رفتارها و تظاهرات بیرونی رفتاری ممکن است در ظاهر یکسان جلوه کنند درحالی‌که از ایجادکننده‌های متفاوتی به لحاظ درون‌روانی شکل گرفته‌اند.

 

افراط در دیدن داشته‌ها ممنوع

افراط و تفریط در هر زمینه‌ای مشکل ساز خواهدبود. گاه افراد تمایل به انکار ناکامی‌های خود دارند، بنابراین به شکل کاملا اغراق‌شده‌ای به داشته‌های‌شان توجه می‌کنند. در این حالت پرداختن به نکات مثبت زندگی شخصی نه یک توانایی سالم که یک دفاع روان‌شناختی در مقابله با اضطراب و ناخرسندی درونی است. یک انسان سلامت در عین حال که برای داشته‌های خود شکرگزار و خرسند است، از نداشته های خود نیز آگاه است. چنین فردی قادر است تمام احساساتش را بپذیرد و به نیازهای درونی‌اش بدون این‌که گرفتار انکار یا بزرگ نمایی شود پاسخ گو باشد.

 

منبع: khorasannews.com

  • هستی سعادت